اخلاق در اسارت
پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۳۹ ب.ظ
در برجک نگهبانی که بود،موقع فوتبال بازی اسرا،وقتی توپ بالا می افتاد،با فحش و ناسزا آن را پایین می انداخت.
اسرا می گفتند "اگر این روزی به داخل اردوگاه منتقل بشه پدرمون رو درمیاره".از قضا آن روز به محض ورودش به اردوگاه با سیلی زدن به چند تا از بچه ها خواست زهر چشمی از ما بگیرد.
اما وقتی با خوشرفتاری و برخورد صمیمی اسرا مواجه شد،یک روز هم دوام نیاورد و خیلی زود با اسرا دوست شد.
گفته بود: "قبل از اومدن به اینجا،افسرهای بعثی به ما گفته بودند ایرانی ها وحشی و خطرناک هستند".خیلی طول نکشید که به جرم خوشرفتاری با اسرا،اورا از اردوگاه بردند.
چند ماه بعد با ورود هیأت صلیب سرخ به اردوگاه،یکی از سربازان عراقی که برای گرفتن نامه به آنها مراجعه کرده بودبه یکی از اسرا گفته بود: "وقتی آن سرباز رو از اردوگاه بردند،او،به جبهه رفته و خودش رو تسلیم ایرانی ها کرده و میخواهم برای او نامه بنویسم.
اسرا می گفتند "اگر این روزی به داخل اردوگاه منتقل بشه پدرمون رو درمیاره".از قضا آن روز به محض ورودش به اردوگاه با سیلی زدن به چند تا از بچه ها خواست زهر چشمی از ما بگیرد.
اما وقتی با خوشرفتاری و برخورد صمیمی اسرا مواجه شد،یک روز هم دوام نیاورد و خیلی زود با اسرا دوست شد.
گفته بود: "قبل از اومدن به اینجا،افسرهای بعثی به ما گفته بودند ایرانی ها وحشی و خطرناک هستند".خیلی طول نکشید که به جرم خوشرفتاری با اسرا،اورا از اردوگاه بردند.
چند ماه بعد با ورود هیأت صلیب سرخ به اردوگاه،یکی از سربازان عراقی که برای گرفتن نامه به آنها مراجعه کرده بودبه یکی از اسرا گفته بود: "وقتی آن سرباز رو از اردوگاه بردند،او،به جبهه رفته و خودش رو تسلیم ایرانی ها کرده و میخواهم برای او نامه بنویسم.
- ۹۲/۰۵/۳۱