خاطرات اسارت پدر

کابل برق

پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۴۳ ب.ظ

سال 61 یک هفته ای بود که آسایشگاه مارا روزی دوبار وحشیانه میزدند \"غانم\"درجه دار عراقی،چنان باکابل محکم به کمرش زد که کابل از دستش دررفت و گوشه ای افتاد. \"عبدالله\"ی نوجوان به جای این که خودرا به داخل آسایشگاه برساند تا کمتر کتک بخورد،با آرامش و اعتماد به نفس برگشت،کابل را برداشت و دودستی تقدیم غانم نمود.غانم دیگر کسی را نزد.\"عثمان\" افسر بعثی با دیدن این صحنه ،غانم را تهدید کرد،اما او توجهی نمیکرد.تا این که عثمان اورا مجازات کرد و غانم مدت ها بیرون از اردوگاه نگهبانی میداد.

  • احمدرضا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی