خاطرات اسارت پدر

تونل

پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۴۵ ب.ظ

سال1361،موصل3 عراقی ها به بهانه واهی یک هفته بود که آسایشگاه ما را زندانی و روزی دوسه مرتبه،وحشیانه میزدند.به طوری که بعد از عبور از تونل سربازان عراقی کمتر اسیری بود که میتوانست از ضربات کابل سالم در برود.و همیشه همزمان با آخرین نفری که از تونل عراقی ها خود را به داخل آسایشگاه می انداخت و درب بسته میشد، یکی بلند ندا میداد:برای سلامتی امام خمینی صلوات... و جان تازه ای میگرفتیم

  • احمدرضا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی